کد مطلب:50438 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:239

جایگاه، اهمیت و ضرورت تربیت











توجه به تربیت، توجه به حیاتی ترین مقوله ی انسانی است، زیرا همه ی سامانها و نابسامانیها، صلاحها و فسادها، سعادتها و شقاوتها به نوع تربیت بازمی گردد و تربیت بستر خوشبختی و بدبختی انسانها و جوامع انسانی است. انسان موجودی است مستعد همه ی والاییها و همچنین همه ی تباهیها و این گونه شدن یا آن گونه گردیدن به نوع تربیت آدمی بسته است. عالم طبیعت، عالم شدن آدمی است، به هر سوی كه روی كند و هر گونه كه بخواهد و تربیت یابد. سعادت و شقاوت آدمی به دست خود اوست و در نتیجه ی تربیتی است كه می یابد. انسان به سبب تربیت درست، الهی و متخلق به اخلاق ربانی می شود و به سبب تربیت نادرست، از سیر به سوی حقیقت انسانی خود بازمی ماند و متخلق به اخلاق نفسانی می گردد. امیر بیان، علی (ع) درباره ی شدن آدمی و راههایی كه در برابر آدمی است- تا چه شود- فرموده است:

«الناس ثلاثه: فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاه و همج رعاع اتباع كل ناعق، یمیلون مع كل ریح، لم یستضیئوا بنور العلم و لم یلجووا الی ركن وثیق.»[1] .

مردم سه دسته اند: دانایی كه شناسای خداست، آموزنده ای كه در راه رستگاری كوشاست و فرومایگانی رونده به چپ و راست كه درهم آمیزند و پی هر بانگی را گیرند و با هر باد به سویی خیزند. نه از روشنی دانش فروغی یافتند و نه به سوی پناهگاهی استوار شتافتند.

انسان می تواند به سبب تربیتی فطری به كمالات انسانی دست یابد و یا به عكس، استعدادهای خود را در جهت كمال مطلق بپوشاند و به پایین ترین مراتب خود تنزل نماید و

[صفحه 34]

از حقیقت وجود خویش بی بهره ماند و از صورت و سیرتی حیوانی سر درآورد و هر گونه شر و بدی را جلوه گر شود. به بیان امیرمومنان علی (ع):

«عدم الادب سبب كل شر.» ([2] .

فقدان ادب سبب هر شر و بدی است.

بنابراین، روی كردن به تربیت صحیح، پرداختن به ضروری ترین امور انسان و جامعه ی انسانی است و رسالت همه ی پیام آوران الهی رسالت تربیت انسانها بوده است و اینكه موانع تربیت فطری را از سر راه آدمیان بردارند و آنان را از اسارت بت و جاهلیت برهانند و غل و زنجیرها را از دست و پای انسانها بگشایند و بستر مناسب سیر آنان به سوی كمال مطلق را فراهم نمایند. به بیان امیرمومنان علی (ع):

«و اصطفی سبحانه من ولده انبیاء اخذ علی الوحی میثاقهم و علی تبلیغ الرساله امانتهم، لما بدل اكثر خلقه عهد الله الیهم فجهلوا حقه و اتخذوا الانداد معه و اجتالتهم الشیاطین عن معرفته و اقتطعتهم عن عبادته. فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه، لیستادوهم میثاق فطرته و یذكروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم آیات المقدره.» ([3] .

خدای سبحان از فرزندان آدم پیامبرانی برگزید و هر یك به زبان وحی پیمان او را شنید، كه امانت او نگاه دارد و حكم خدا را به دیگران برساند و این هنگامی بود كه بیشتر آفریدگان از فطرت خویش بگردیدند و طومار عهد درنوردیدند، حق او را نشناختند و برابر او خدایانی ساختند. شیطانها آنان را از خداشناسی به گمراهی كشیدند و پیوندشان را با پرستش خدا بریدند. پس هر چندگاه پیامبرانی فرستاد و به وسیله ی آنان به بندگان هشدار داد تا حق میثاق فطرت بگزارند و نعمت فراموش كرده را به یاد آرند. با حجت و تبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیتهای خدا چشم دوزند.

رسالت پیامبر اكرم (ص) نیز چنین بوده و تمام تلاش آن حضرت تلاشی تربیتی بوده است و قرآن كریم- آخرین كتاب الهی- كتاب تربیت انسان در جهت كمال مطلق است. به بیان نمونه ی اعلای تربیت نبوی، علی (ع):

[صفحه 35]

«فبعث الله محمدا- صلی الله علیه و آله- بالحق لیخرج عباده من عباده الاوثان الی عبادته و من طاعه الشیطان الی طاعته، بقرآن قد بینه و احكمه، لیعلم العباد ربهم اذ جهلوه و لیقروا به بعد اذ جحدوه و لیثبتوه بعد اذ انكروه.» ([4] .

پس خدا، محمد (ص) را به راستی برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آرد و به عبادت او وادارد و از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خدا كشاند، با قرآنی كه معنی آن را آشكار نمود و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان بدانند- بزرگی- پروردگار خود را كه دانای آن نبودند و بدو اقرار كنند، از پس آنكه بر انكار می فزودند و او را نیك بشناسند، از آن پس كه خود را ناآشنا بدو می نمودند.


صفحه 34، 35.








    1. نهج البلاغه، حكمت 147، در تمام كتاب از ترجمه های زیر استفاده شده است:

      الف. ترجمه ی سید جعفر شهیدی، چاپ اول، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368 ش.

      ب. ترجمه ی عبدالمحمد آیتی، چاپ اول، بنیاد نهج البلاغه، 1376 ش.

      ج. ترجمه ی اسدالله مبشری، چاپ پنجم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371 ش.

      د. ترجمه و شرح فشرده، محمد جعفر امامی و محمدرضا آشتیانی، زیر نظر مكارم شیرازی، چاپ اول، موسسه ی مطبوعاتی هدف، قم.

      ه. ترجمه و شرح علینقی فیض الاسلام، چاپخانه ی حیدری، 1330 ش.

    2. شرح ابن ابی الحدید، ج 20، ص 258.
    3. نهج البلاغه، خطبه ی 1.
    4. نهج البلاغه، خطبه ی 147.